در این روزهایی که اخبار سینما پوشیده از فیلم و سریالهای ابرقهرمانی نظیر Deadpool, Wolverine و The Boys است، بد نیست که به سراغ یکی از نامزدهای اسکار بهترین فیلم سال ۲۰۱۷ میلادی بپردازیم. فیلم La La Land به کارگردانی دیمین شزل جوان، برنده ۶ جایزه اسکار و ۲۴۱ جایزه در مجموع میباشد. این فیلم به سرعت تبدیل به یکی از محبوبترین فیلمهای موزیکال دهه اخیر شد و توانست توجه بسیاری از منتقدان و مخاطبان را به خود جلب کند. در این نقد به بررسی جوانب مختلف این فیلم، از داستان و شخصیتها گرفته تا موسیقی و جلوههای بصری، خواهیم پرداخت.
خلاصه داستان
La La Land داستان دو هنرمند جوان در لس آنجلس را روایت میکند که در پی یافتن جایگاه خود در دنیای هنر هستند. میا (با بازی اما استون) بازیگری است که در تلاش برای شکستن طلسم شکستهای پیدرپی خود در آزمونهای بازیگری است و سباستین (با بازی رایان گاسلینگ) یک پیانیست جاز است که آرزوی باز کردن یک کلوب جاز را در سر دارد. این دو در مسیر زندگیشان با یکدیگر آشنا میشوند و رابطه عاشقانهای را آغاز میکنند که در طول فیلم دچار فراز و نشیبهای زیادی میشود.
تحلیل شخصیتها
شخصیتهای اصلی فیلم، میا و سباستین، هر یک نمایانگر بخشی از چالشهای هنرمندان جوان در دنیای امروزی هستند. میا نماینده همه کسانی است که با رویای بزرگ وارد دنیای سینما میشوند اما با واقعیتهای تلخ و ناامیدکننده روبرو میشوند. او بارها در آزمونهای بازیگری شکست میخورد اما هیچگاه دست از تلاش برنمیدارد. اما استون در این نقش با ارائه یک بازی گرم و دلنشین، توانسته است عمق احساسات و تعهد شخصیت میا را به خوبی به نمایش بگذارد.
سباستین نیز شخصیتی است که با عشق به موسیقی جاز و آرزوهای بزرگ، با چالشهای زیادی دست و پنجه نرم میکند. او از شغلهای مختلف برای تأمین هزینههای زندگیاش استفاده میکند و در عین حال به دنبال فرصتی برای تحقق رویای خود است. رایان گاسلینگ در این نقش با بازی جذاب و مهارتهای موسیقیایی خود، شخصیت سباستین را به یک شخصیت باورپذیر و همدلیبرانگیز تبدیل کرده است.
موسیقی و آوازها
یکی از برجستهترین ویژگیهای La La Land موسیقی آن است که توسط جاستین هورویتز ساخته شده است. هورویتز توانسته است با ترکیب موسیقی کلاسیک هالیوود و عناصر مدرن، یک مجموعه موسیقیایی فوقالعاده ایجاد کند که نه تنها داستان فیلم را تقویت میکند بلکه بهعنوان یک عنصر مستقل نیز شنیدنی و لذتبخش است. آهنگهایی مانند "City of Stars" و "Audition (The Fools Who Dream)" از جمله آهنگهای بهیادماندنی این فیلم هستند که توانستهاند در دل مخاطبان جایگاه ویژهای پیدا کنند.
جلوههای بصری و طراحی صحنه
جلوههای بصری و طراحی صحنه در La La Land نیز از دیگر نقاط قوت این فیلم هستند. دیمین شزل با استفاده از رنگهای زنده و شاد، طراحی صحنههای خیرهکننده و استفاده هوشمندانه از نور و سایه، توانسته است جوی رؤیایی و جادویی برای فیلم ایجاد کند. صحنههایی مانند رقص میا و سباستین در گرگ و میش شب بر روی تپههای لس آنجلس یا رقص در آسمان در رصدخانه گریفیث، از جمله صحنههایی هستند که با جلوههای بصری فوقالعاده خود در ذهن مخاطبان حک میشوند.
تمهای محوری
La La Land علاوه بر روایت یک داستان عاشقانه، به بررسی تمهای عمیقتری نیز میپردازد. یکی از مهمترین تمهای این فیلم، تعارض بین عشق و جاهطلبی است. میا و سباستین هر دو عاشق هم هستند اما برای رسیدن به آرزوهای خود مجبور به تصمیمگیریهای دشواری میشوند که تأثیر مستقیمی بر رابطهشان دارد. فیلم به زیبایی نشان میدهد که گاهی اوقات دستیابی به رویاها مستلزم قربانی کردن چیزهایی است که برایمان ارزشمندند.
سبک موزیکال در عصر مدرن
در حالی که ژانر موزیکال سالها بود که در سینمای آمریکا خاک میخورد و کمتر کسی به سراغ آن میرفت، شزل با La La Land نشان داد که این سبک همچنان میتواند زنده و جذاب باشد. سرمایهگذاران علاقهای به هزینه کردن بر روی ایده این فیلم نداشتند و شزل برای مدت زمانی مجبور شد که این ایده را کنار بگذارد و به سراغ ساخت فیلم Whiplash برود. موفقیتهای Whiplash و کسب عناوین نامزدی در اسکار به شزل اعتبار لازم را داد تا بتواند سرمایه 30 میلیون دلاری برای La La Land جذب کند.
پایانبندی
پایانبندی La La Land یکی از بحثبرانگیزترین و در عین حال تاثیرگذارترین بخشهای فیلم است. فیلم با یک رویاپردازی زیبا از زندگیای که میا و سباستین میتوانستند با هم داشته باشند به پایان میرسد، اما در نهایت واقعیت را نشان میدهد که آنها هر یک راه خود را رفته و به رویاهای خود دست یافتهاند، اما بدون یکدیگر. این پایانبندی، تلخ و شیرین است و توانسته است احساسات مخاطبان را به شدت تحت تأثیر قرار دهد.
موسیقی و رقص
قدرت کارگردانی و فیلمبرداری این فیلم یکی از نقاط قوت و تحسین برانگیزی است که در جای جای فیلم دیده میشود. از سکانس پلانها و برداشتهای طولانی گرفته تا نورپردازی و تمرکز بر جزئیات فیلم از جمله این موارد است. برداشتهای طولانی که از همان آغاز فیلم شروع میشود و در سکانسهای رقص به اوج خود میرسد. در بخش نورپردازی هرچقدر که به پایان فیلم نزدیک میشویم با چاشنی تدوین، حد فاصل میان رویا و واقعیت به طرز باورنکردنی غیرقابل تشخیص میشود. موسیقی و رقص با قاطعیت ویژگی متمایزی است که باعث موفقیت این فیلم شد. رقصهای دونفره در میان آسمان شب ستاره، در و دیوارهای اتاق و سپیدی و سرخی شب و روز با موسیقی کمنظیری که کمتر کسی میتواند به آن ایراد بگیرد.
رویاها و واقعیتها
داستان این فیلم روایتگر نقش رویاها در مسیر رسیدن به آرزوهایمان است. از موسیقی که در مهمانی تابستانه میگوید: «از این جمع یکی تو رو به اوج میرسونه» و آشنایی که باعث همین اتفاق میشود. با گذشت زمان، سباستین و میا شیفته یکدیگر میشوند تا جایی که زیر یک سقف زندگی میکنند. سباستین عضو گروه موسیقی به مدیریت همکلاسی دوران مدرسهاش میشود و با وجود اینکه از بودن در آن بند و نواختن سبک جاز متناسب با جوانان لذت نمیبرد، به این کار ادامه میدهد. سباستین، میا را با یک دیت خانگی شگفتزده میکند و در همین شب است که اختلافها شدت میگیرد، اما رابطه آنها همچنان پایدار است. در بین این اتفاقات و حوادث، میا تصمیم میگیرد که کاری که در دوران کودکی تبحر داشته را انجام دهد: نمایشنامهای تک نفره را آماده میکند و با اجاره کردن یک سالن تئاتر، به تنهایی اجرا میکند. اما سباستین به خاطر همزمانی عکاسی بند نمیتواند به نمایش برسد و از آن هم استقبال خوبی نمیشود. سباستین در آخرین لحظات میرسد ولی کار از کار گذشته. میا ناامید و مبهور تصمیم میگیرد به خانه خانوادگی خود برگردد و همه چیز را فراموش کند. وقتی که وارد اتاق خود میشود، پوسترهای بازیگرانی را میبینیم که افتاده است. پوسترهای افتاده میا و بند سباستین همگی نشاندهنده دور شدن از آرزوها هستند.
پایان داستان
سباستین تماسی دریافت میکند و میشنود که عوامل فیلم جدیدی از نمایشنامه او خوششان آمده است و همین باعث میشود به دنبال میا برود و او را برای برگشتن قانع کند. او پذیرفته میشود و برای رسیدن به آرزوهایش به لوکیشن محل فیلمبرداری در پاریس میرود. ترافیک؛ پایان و آغاز هر دو از اینجا نشات میگیرند. همان ترافیکی که اولین دیدار میا و سباستین را رقم زد، قرار است آخرین دیدار آنها را هم رقم بزند. میا و سباستین پس از 5 سال موفق شدهاند: یکی به کلوب آرزوهایش رسیده و دیگری پوسترهای فیلم سینماییاش در سراسر شهر آویخته شده است. خارج شدن از ترافیک، آنها را اتفاقی به سمت کلوب سباستین با همان اسم و لوگویی که میا پیشنهاد داده بود (Seb’s) میکشاند. میا متوجه این قضیه میشود. هراسان و بهتزده با همسرش روبروی سن اجرای گروه موسیقی سباستین میشود. اجرا به پایان میرسد و سباستین میکروفون را در دستش میگیرد و ملاقات در این صحنه رقم میخورد. سباستین به سراغ پیانو میرود و همان آهنگی که در ابتدا میا شنیده است را برای آخرین بار اجرا میکند. میا در رویایی فرو میرود: رویایی که همانگونه برنامهریزی شده بود. سباستین هیچوقت پیشنهاد بند را قبول نمیکند. اجرای میا فوقالعاده است و سباستین هم حضور دارد. با هم ازدواج میکنند و صاحب بچه میشوند. میا بازیگر میشود و سباستین کلوب خود را تاسیس میکند اما این بار با یکدیگر. آهنگ به پایان میرسد و در واقع رویا به پایان میرسد. میا به پیشنهاد شوهرش تصمیم به ترک کلوب میکند اما لحظه خروج میا برمیگردد و مهمترین نگاه فیلم شکل میگیرد. هر دو لبخند میزنند اما انگار چارهای وجود ندارد و باید پذیرفت که از نوستالژی و غمهای پذیرفتهشده عبور کرد، وگرنه باید هر روز به پای خاطرات نشست و آرزوها را در رویا دید.
نتیجهگیری
La La Land با ترکیب یک داستان عاشقانه جذاب، موسیقی فوقالعاده، بازیهای برجسته و جلوههای بصری خیرهکننده، یکی از بهترین فیلمهای موزیکال دهه اخیر محسوب میشود. این فیلم نه تنها به عنوان یک اثر هنری بسیار موفق است، بلکه بهعنوان یک تجربه سینمایی فراموشنشدنی، توانسته است جایگاه ویژهای در قلب مخاطبان و منتقدان به دست آورد. La La Land نه تنها تجلیلی از رویاپردازی و عشق است، بلکه نمایانگر چالشها و واقعیتهای زندگی هنرمندان جوان در دنیای امروز است. این فیلم به زیبایی نشان میدهد که رویاها و عشقها چگونه میتوانند مسیر زندگی انسانها را تغییر دهند و گاهی اوقات، برای رسیدن به آنها باید چیزهای ارزشمندی را قربانی کرد. اما آیا گذشت از سباستین کار درستی بود؟ این سوالی است که هر بینندهای باید خود به آن پاسخ دهد.
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.